وبلاگ نویس 2

ساخت وبلاگ

میگفتم ...

خلاصه بعد یه مدت سنمون رفت بالا دیدیم داریم چه کار بیهوده‌ای میکنیم!! و کلا وبلاگه رو گذاشتیم کنار. بعد از یه مدت دوباره هوسم کرد برم ببینم امکانات وبلاگه تغییری کرده یا نه و یه حرکتی بزنم، خوب حوصلم سر رفته بود. که رفتم و دیدم یه آقایی همون وبلاگو که حتی آدرسش اسمم بود !! رو برداشته داره فعالیت میکنه! واقعا اونجا فهمیدم که تباه تر از منم وجود داره و کلا بیخیالش شدم اومدم تو بلاگ، وبلاگ ساختم همینجوری از سر کنجکاوی! البته خودم به نوشتن علاقمند شده بودم و یکمی هم نیاز داشتم برای خودم و دیگران بنویسم تا هم تمرین باشه هم یادگیری و از این حرفا. خلاصه این شد دیگه ...

ولی از اون طرف من واقعا یه آدم غیر قابل پیشبینی ام و یهو بیخیال یچیزی میشم. یهو یادم میره! این وبلاگا هم همین بود، یهو یادم میرفت بیام چیزی بنویسم و اینا، حالا به دلایل مختلف؛ درس، امتحان، مسافرت یا هر چیز دیگه! یادم میرفت. و این بد بود! یهو میومدم میدیدم که خوب الان که چی؟ الان برا کی بنویسم؟ الان کی میخونه؟ همون چارتایی هم که قبلا بودن بیخیال شدن دیگه ! و خلاصه روز به روز بی انگیزه تر!

این وسط فضاهای دیگه هم میومدن که خوب خیلی راحتتر بود کار توشون و راحت تر آدمو معتاد میکردن! دیگه هی نمیخواست بری پای سیستم یا چیز دیگه، همون تو خیابون یه توییت میزدی! یا همینجوری که وسط مهمونی ای یه پیام تو کانالت میزنی مثلا! خوب راحت و بی دردسر دیگه !

ولی حالا، بعد از اینکه اینا رو گذروندم میبینم هیچی مثه وبلاگ نیست! پیگیر باید باشه آدم و بیاد تو وبلاگش کار کنه و برا خودش لااقل بنویسه! خوبه دیگه این همه کاراکتر داری. حرف دلتو مینیسی هر قدر که بخوای، هم یکی پیدا میشه بخونه، هم کسی نیست بخونه! خوب کلی مزیت داره، تایپتم سریعتر میشه، بعد یه دفترچه خیلی قطور داری که هر وقت خواستب برمیگردی میخونیش! من چقدر قدر نشناسم که هی نمیام چیزی بگم اینجاها ! تازه اسم اینم گذاشتم روزمرگی که هر روز اگه بیام یه چرتی بذارم داخلش، بازم توجیح داشته باشه ولی باز نمیام ...

نا معلوم...
ما را در سایت نا معلوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : broozmarregihayam7 بازدید : 81 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 21:04