نا معلوم

متن مرتبط با «بودن» در سایت نا معلوم نوشته شده است

کارگاه، انسان بودن درد داره، رس آدمو میکشه!

  • عنوانو از تو یه وبلاگی کپی کردم. حال مناسبی ندارم. انگار رسم کشیده شده. اصن یعنی چی رس کشیده شدن؟ (یه سایتی هست به اسم آبادیس. کلمات اینا رو میذاره ملت میرن ترجمه میکنن(فک کنم) دوتا پیز نوشته بودن اونجا که جالب بود. احتمال نزدیکترش بنظرم اینه که آب زیاد به زمین میبندن و باعث میشه خاک نرمش حرکت کنه و بره یجا ته نشین بشه و سنگ ریزه و شن و ماسه بمونه و خاک خاصیتشو از دست بده. رسش کشیده بشه... یکی دیگه نوشته بود شاید همان رخ کشیدن باشه. رخ همون مهره قلعه خودمونه که تو مات کردن خیلی کاربردیه. بعد وزیر دومیه ینی، مهره ارزشمندیه. و وقتی رخ رو میزنن خیلی بازیو عوض میکنه. جفت  فرضیه ها باحال بود. به هر ترتیب...) - فرهاد اینا نیومدن امروز و نمیدونمم چرا! ینی نمیدونم کجان. جواب پیامم رو هم نداده. انگار ماموریتن. از تلفن صحبت کردنای معین فهمیدم. مرتضی هم یجوری انگار میدونست ولی نمیخواست بگه میگفت نمیدونم کجا رفتن، فلان جا.. یجایی صبح میگفت معین... نمیدونم... حس کردم مثلا میخواد پنهان کنه. ولی من فقط نگران شده بودم؛ همین! پیام هم با کلی تاخیر دادم بهش. خلاصه قضیه اینه که به من ربطی نداره کجا میره و میاد! اما آدم خب هر روز تو جاده؛ جای نگرانی هست دیگه. گله‌ای نیست. همینه دیگه... امروز صبح حس کردم نکنه مرخصیم قراره خراب بشه. یا شده. مهم نیست، تسویه میکنم و میرم. شرایطمو گفتم. با مشکلای بیخود این کارم کنار اومدم. نه اینکه دنبال بهانه باشم ولی دلیلی هم نداره بخوام همینجوری هی بمونم و هی ریز ریز تحقیر بشم. کار کمه ولی هست بازم:) ولی خب نه از این خبرا نیست انگار... مرخصیه سرجاشه دیگه - با وجود اینکه مراسمی که دعوتم هیچ اهمیتی برام نداره، ولی آیا بقیه اینجوری فکر میکنن؟ امروز داشتم فکر میکر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها